6ماهه شدم
امروز شدم شش ماهه
اخ جون شدم 6ماهه شش ماهه که با مامان وبابام زندگی میکنم....
من خیلی چیزها یادگرفتم...مثلا
خوب رو از بد تشخیص میدم(مامانم میگه نه این کارو نکن چون بهم نه گفته گریه میکنم.....
حسابی غلط میزنم از رو شکم به پشت واز پشت به رو شکمم....وقتی چیزی رو بخوام بردارم میغلطم تا به وسیله ی مورد نظرم برسم...
از دست من مامان وبابام همه چیز رو از دسترس من دور میکنند...
تازه ه ه ه....
تا حدودی صحبت میکنم...میگم ب..ا..ب..ا
ممممممم...اااااا...ممممم..اااا..البته وقتی مامانم رو میخوام
د..د..د..روهم که قبلا میگفتم ....
وقتی بابایی از سرکار میاد ودر خونه رو باز میکنه من سریع بر میگردم سمت در تا ببینم کی اومده؟..وقتی میبینم بابام اومده حسابی دست وپا میزنم...به خصوص وقتی رو شکمم هستم...با دست وپا زدنم شبیه هواپیما یی میشم که میخواد اوج بگیره....
هرروز یه چیز جدید یاد میگیرم.
وقتی میخوام که منو بغل کنند..دستام رو از هم باز میکنم به طرف مامانم یا بابام و یه حالت مظلومانه ای به خودم میگیرم وبه هدفم میرسم وبغلم میکنند.
وقتی شیر میخورم خیلی بازیگوشی میکنم...با کوچکترین صدایی بر میگردم به طرف صدا تا ببینم چی بود .چه خبره....تو این قضیه مامانم خیلی اذیت میشه تا من کامل شیر بخورم وسیر بشم...
از یه چیز خیلی ناراحتم...
هر کی منومیبینه میگه وااای چقدر تو لاغرو ظریفی ..چرا اینقدر کوچولویی؟..
جدیدا هم به مامانم گیر میدن میگن تو کم بهش شیر میدی...همه بچه ها تپل مپلند اما یسنا لاغره...شیرت خوب نیست....بخاطر همین حرفها مامانم رفت از دکتر اجازه گرفت وبهم حریره بادام میده اما هیچ تغییری نکردم...مامانم خیلی ناراحته...تا گریه میکنم یا بی قراری سریع بهم شیر میده یا حریره بادام...
.
.
.
.حالا شما قضاوت کنید اگه لاغر وظریفممامانم رو راهنمایی کنید
.
.