شدم 7ماهه
هفت ماهگیم مبارک.
میخوام براتون بگم که یسنا چقدر تغییر کرده وکلی چیزهای جدید یاد گرفته.....
توجه کنید............
یسنا بدون کمک میتونه بشینه ..البته چند دقیقه هنوز برای مدت بیشتر امادگی نداره
با یه حرکت جارویی شکل خودش رو به طرف جلو میکشه وگاهی اوقات میخزه...
توی این مساله خیلی تلاش میکنه
مثلا.....
یه توپ خیلی کوچیک داره که وقتی توپش میره جلو وازدسترسش دور میشه خیلی تلاش میکنه تا بره جلو وبه توپش برسه
صداها رو خیلی زیبا تقلید میکنه
مثلا......
وقتی میگم دده اونم تکرار میکنه
وقتی میگم ماما اونم همین رو میگه
وخیلی لذت میبرم ازاین کارش..
سیلاب را کنار هم میذاره وصدایی شبیه یک لغت میسازه
مثل...
ماما.. دده..
بابا.. نه نه..
وقتی دستش رو از چیزی بگیره خیلی راحت وا میسته
یاد گرفته دستش رو به حالت خداحافظی تکون میده
اسباب بازی هاش رو خیلی دوست داره واونها رو بهم میکوبه..اینورو اونور پرتشون میکنه وتلاش میکنه که بهشون برسه.
وقتی بابایی میاد خونه میخواد از خوشحالی پرواز کنه..وقتی صدای در میاد گوشاش رو تیز میکنه ونگاه میکنه ببینه کی اومد یا کی رفت..
چند روز پیش رفته بود پیش مامان بزرگش(مامان بابا) بدون من بعداز کلی بازی وخنده ودده گفتنش و..یهو یاد من میفته (البته چون گشنش بوده وخوابش میومده)شروع کرده به ماما گفتن وحسابی غر زده بعد اوردنش پیش من وبرام ماجرا رو تعریف کردند حسابی لذت بردم وواقعا بهترین حس بود برام..
با کوچیکترین ادا واطوار من میخنده..نه قهقهه میزنه...دست بزنم میخنده..
قربون خنده هات
قشنگترین لحظه برای من اون لحظه ایه که منو صدا میزنه ووقتی میرم پیشش دست وپا میزنه وذوق میکنه...
واقعا کیییییف میکنم...
خیلی دوست دارم
به اندازه ی تموم دنیا...