یسنا یسنا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

یسنا همه زندگی

بگم براتون....

1391/8/30 11:13
نویسنده : مامان یسنا
562 بازدید
اشتراک گذاری

اخ که دلمون چقدر برای شما دوستان گل تنگ شده بود...چطورین؟خوبین؟اول ازتون عذر میخوام که بیخبر رفتیم ودوم ازتون تشکر میکنم به خاطرنظراتتون واینکه دلواپسمون بودید.

ما خوب خوبیم..نبود ما به خاطر اسباب کشی بودومابلاخره به خونه ی نومون نقل مکان کردیم وتا دیروز از داشتن اینترنت محروم بودیم.

حالابگم ازیسنا.....

دندوناش شده 4تا...

 بزرگتر شده یه خرده تپل تر شده...

بعدهنوز راه نمیره ولی در شرفشه...سرپا وامیسته...از دیوار ومبل ومیز...میگیره بلند میشه وراه میره وباخودش تکرار میکنه1..2و 1..2وکلی ذوق میکنه....

مثل بچه های دیگه هرروز باید یه خونه تکونیه درست و حسابی کنم.تو اتاقش کشوی لباساشو باز میکنه وتمام لباساشو میریزه بیرون     .تو اشپز خونه تمام کابینت هارو وهمچنین کشو هاروباز میکنه ووسایلای درونشو تخلیه میکنه....

اقاااااااااااااالوازم ارایش برام نذاشتهههههههههههه....که مجبور شدم از جلو دستش جمع کنم.

            

 

وودایره ی لغاتش بیشتر شده...غذا میخواد میگه ام بیدی....اب میخواد میگه اب بیدی....میخواد بغلش کنم بادسستش چند بار میزنه به سینش ومیگه بغل...

نقاشی میکشه.کلی بادفتر نقاشیش ومدادرنگیهاش ذوووق میکنه(مثل بچگیهای خودم)

 

خودش میره رو تخت وتازگیها هم یاد گرفته میاد پایین .بالا رو میگه باااااا...پایین رو میگه پاااااااااا...

رقاصی شده واسه خودش... البته این روزها سینه زنی رو یاد گرفته...تا نماز میخونیم میاد پیشمون وسرشو میزاره رو مهر مثلا سجده میره....صدای اذان که میشنوه این حرکت رو انجام میده....

توپ بازی میکنه....

تلفن برمیداره میگه..الو باباوشروع میکنه به حرف زدن ووسط هر جملش میگه هاودوباره باکلمه ی بابا جملش رو شروع میکنه....

سوار تاکسی که میشیم وقتی میخوام کرایه بدم پول و ازم میگیره وبه رو به راننده میگه ااااابیریعنی اقا بگیر....

یه چیز جالب یسنا به من مامان نمیگه میگه منااااا....

اسم ایدارو یاد گرفته به کسایی که نمیشناسه چه دختر چه پسر میگه ایدااا.

نرگس رو میگه ننیی....

وقتی میخوایم از خونه بریم بیرون با  همه چیز خونه بای بای میکنه وبوس میفرسته....

مامان بابا رو کامل میگه ومامان بزرگاشوپدر بزرگاشو میگه مامی وبابی....

وقتی در میزنندمیگه کی بوود....صدایی بشنوه میگهچی بووود...

وقتی در وسیله ای یا در خونه روبخواد براش باز کنیم میگه باااا....چیزیرو بخواد از جایی در بیاره میگه درررر

خلاصه....هنوز عکسی ازش نگرفتم.عکسهای تولدش هم باشرمندگی از سیستم پاک شده وبا ریکاوری برگردوندم امازمان میبره تا مرتبشون کنم.....

در اخر باز هم ازتون تشکر میکنم وبه خونه های پر مهرتون سر خواهم زد...دوستون داریم  تا پست بعدی بااای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (6)

الهه مامان یسنا
30 آبان 91 13:03
جونمممممم. تنبل خانم هنوز راه نمیری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فدات بشم با این حرف زدنت قربونت برم.
خونه نو مبارککک


نه خاله جون میترسم راه برم....ممنونم عزیزم
ملوس
30 آبان 91 19:17

عزیزم خدا دخترنازتو برات حفظ کنه...این روزها وشب های عزیز منو دخملم رو از یاد نبر ودعا کن روزهای باقی مانده در ارامش سپری بشه ودخترم به سلامتی دنیا بیاد...خیلی به دعاهات نیازمندم...


سلام..واااای مامان شدی...خداروشکر انشاالله به سلامتی عزیزم...بی صبرانه منتظر قدمای کوچیکش هستم
مامان امیرناز
30 آبان 91 19:25
سلام عزیزم خوش اومدین عکساش و بذار دلمون براش تنگ شده عکس گذاشتین خبرم کن


سلام مرسی چشم حتما
ملی مامان میکاییل
1 آذر 91 7:20
عزیزممممممممممم
یسنا درسته دیر راه افتاده اما خیلی خوب حرف می زنه
بجاش میکی از ده و نیم ماهگی راه افتاد
اما خیلی حرف نمی زنه
خوشحالم که برگشتین

ممنونم.لان دوروزه 1قدم پیشرفت کرده.

مهسا
1 آذر 91 21:39
سلام
خونه جدید مبارک
قربون یسنا شیرین زبون برم من ماشا ا... به عزیز دلم می بوسم روی ماهت رو گل من بوسسسسسسسس


سلام.ممنونم عزیزم.بووووووووس
هومن
24 آذر 91 22:58
سلام خوش به حالتون كه يسناتون كنارتونه خوش به حالتون كه يسنا رو هر روز مي بينيد 29 مهر 1389 بود كه خدا دختري به من داد . اسمش رو يسنا گذاشتم . ولي مادرش سر ناسازگاري با من داشت . من مثل خيلياي ديگه بضاعت مالي خوبي نداشتم و مجبور شدم شهرمو زندگيمو و يسنا مو ول كنم وبرم جاي ديگه اي . حالا نمي دانم چند ماهه يسنا رو نديدم . دعا كنيد منم دخترمو ببينم . حالا هرشب يسنا كوچولوي شما پشت اين مانيتور كوچيك شاهده اشكاي پدري ميشه كه نمي شناسدش .


ای وای من خیلی ناراحت شدم هدف من از این وبلاگ دیدن خنده ی دوستامه نه اشکای غمشون که صورتشون رومیپوشونه....از خدای منان میخوام که پدر مهربون رو به یسنا کوچولوی زیباش برسونه...امین...یسنای منو مثل دختر ماهتون بدونید .انشاالله خدا شما رو بههم میرسونه خدا خیلی بزرگ ومهربونه اگر زحکمت ببندددری زرحمت گشاید در دیگری