یسنا یسنا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

یسنا همه زندگی

عزیزکم.....

1391/2/3 12:19
نویسنده : مامان یسنا
732 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم..

خیلی چیزها یاد گرفتی.وخیلی هم شیطون شدی.

 

  

 

 

بلاخره یاد گرفتی که چهاردست وپا بری وروی روروئک هم که میشینی حسابی برای خودت میچرخی وچیزهایی که وقتی روزمینی نمیتونی بهشون دست بزنی زمانی که روی روروئک هستی اول میری سمت اونها...مثلا...

 

قندونی که روی میزه رو سعی میکنی برداری وبا کشیدن رومیزی بهش دست پیدا میکنی..

 

 

لوازم ارایش مامان روهم با اینکه دستت نمیرسید بهشون بلاخره با تلاش های سرسخت چندروزه تونستی واونهاروهم کشف کردی..

 

 

اسباب بازیهات رو میچینم رو میز تا به بهونه ی اونها بری سمت میز ومشغول بازی باهاشون بشی تا من به کارام برسم ولی موفق نمیشم وتو دنبال من میای وبا دادو بیدادهات وغرزدنهات مانع انجام کارهام میشی.من کارارو رها میکنم ومیام باهات بازی میکنم اما تو دوست داری این کار تمام روز باشه ...حسابی باهات بازی میکنم تا خسته میشی ومیخوابی وبا خیال نسبتا راحت به کارام میرسم.

 

 

دیگه به چیزهای بزرگ توجه نمیکنی وبه چیزهای خیلی ریز توجهت بیشترجلب میشه

مثلا....

وقتی روی فرش یه چیز خیلی ریز باشه مثل مورچه که این روزها خیلی زیاد شده واسباب بازیهات مثل تاتیهات وعروسکهات به مورچه بیشتر توجه میکنی وتا حسابی از پا در نیاریش ول کنش نیستی...

 

 

هرروز کار من شده جارو کردن خونه تا تو مثل جارو برقبی خودکار اشغالها روجمع نکنی ونوش جان بفرمایی...

 

 

برخلاف اکثر بچه های دیگه که تا یه غریبه میبینند گریه میکنند تو اینطوری نیستی واز این بابت خیلی خوشحالم..دیشب رفتیم مغازه وچون فضاش باز بودو صدا میپیچیدخوشبحال تو بود ودائم داد میزدی وددددددد میکردی..رفتیم مغازه ی بعدی وتو دوباره این کاررو کردی دیگه بماند که تو خیابون هرکی رد میشدوتحویلت نمیگرفت اول دعواش میکردی وباحرص داد میزدی وبعد بلند میگفتی دددددودستهات رو به حالت بیا به سمتش میگرفتی به طوری که سه تا دختر دانشجواز کنارت رد شدن برگشتن سمت تو وبغلت کردند وتو باخوشحالی رفتی بغلشون..

 

 

سعی میکنم همه چیز رو واقعی واون جور که هست توضیح بدم تا وقتی بزرگ وفهمیده شدی دچار تعارض نشی...

 

 

این روزها باهم زیاد میریم خیابون ومتاسفانه تو عادت کردی ومواقعی که نمیشه بریم بیرون دائم بهونه میگیری..یه روز بردمت مغازه یاسباب بازی فروشی که برات توپ بخرم طرف هر وسیله ای که میرفتم تو دستت رو دراز میکردی وبعداز یه خنده ی مرموز اون اسباب بازی رو مثل عروسک. دندونی.جغجغه.لباس و...برمیداشتی وتا بهت میگفتم نه...دست نزنبذار سر جاش.. مال تو نیست.گوش میدادی امااا..با غر زدن 

 

 

کارات خیلی برام شیرینه وجذاب ..بگاهی اوقات با کوچیکترین حرکت قهقهه میزنی وگاهی اوقات با یه من عسل هم نمیشه خوردت از بس که بد خلق میشی..

ولی با این حال.......

دوست دارم به اندازه ی تمام دنیااااا

 شکلکهای جالب و متنوع آروین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (10)

آوا
22 فروردین 91 14:46
چقدر اين يسنا گلي شيرينه
خدا براتون نگه داره
آخي گوشش هنوز قرمزه نازي
با اون گوشواره جيگيليش
من عاشق دختر بچه هام


ممنون عزیزم لطف داری گلم..خوش اومدی به وبلاگ یسناخوشحال میشم جزودوستای یسنا باشی
mami neda
22 فروردین 91 19:36
ای جووووووووووووونم یسناااااااااا ناز من
خوشگل خاله ماچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچ


ممنونم خاله جونم بوووووووووووووووووووس برای شما پسرای گلت
مامان یسنا
23 فروردین 91 0:56



sima
23 فروردین 91 8:21
سلا منا جون . جیگر اینم یسنا روووووووووووووووو



سلام عزیزم.
آوا
23 فروردین 91 9:21
مرسي خاله جون كه به ما سر زدين من با اجازه لينك كردم
مامان علی
23 فروردین 91 15:09
ماشالله هزار ماشالله چقدر باهوشه ان یسنایی اون تیکه مورچه هارو خیلی حال کردم آفرین یسنای تیزبین باهوش خاله


مرسی خاله خوشحالم که این رو میشنوم
بهار(مامانی شهراد)
23 فروردین 91 17:27
آره عزیزم ما هم بجنوردی هستیم


واااااااااااااااااااااااای چه قدر خوشحال شدم.
مامان رادین
24 فروردین 91 15:28
ای جونم یسنا گلی
مهسا
26 فروردین 91 19:50
سلام مامانی یسنا جون خوبید؟
قربون خانوم گل برم من ماشا ا.... دیگه حسابی شیطون شده می بوسمت گل من بوسسسسسسس


منم میبوسمت عزیزم.ممنون که سرزدی
ملی مامان میکاییل
31 فروردین 91 0:17
واقعان که لذت بردم ایشالله که همیشه شاد باشی خاله جون
بعضی کارای میکاییل مثله توئه


ممنونم.خیلی دوستون دارم